مدام به خودم می‌گم باید کاری کنم. یه راهی رو شروع کنم. یه تحولی ایجاد کنم تا از زندگیم رضایت داشته باشم. اما چیزی به نظرم نمی‌رسه و در نهایت زندگیم همون روال قبل خودش رو داره و من در مسیر هیچی هستم. کسی هم نیست که درست راهنماییم کنه. واقعا خسته شدم از این هیچ پرتکرار. دیگه نفس و انرژی برام نمونده. دیگه ذله شدم از صبح بیدار شدن‌ها و شب خوابیدن‌های تکراری و هیچ.

وحشتناک‌تر اینه که دارم می‌بینم زمان از دستم می‌گذره و پیر شدن خودم رو شاهد هستم و آخرش هیچ‌کاری و هیچ تصمیمی نگرفتم و هیچ ایده‌ای ندارم. این زندگی کارمندی اصلا مناسب روحیات من نیست. ولی خب راه دیگه‌ای جز این ندارم. چون ایده‌ی جالبی برای زندگیم ندارم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها