جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست
سوگند خورم من که به جای تو کسم نیست
امروز منم عاشق بیمونس و بییار
فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست
فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست
در عشق نمیدانم درمان دل خویش
خواهم که کنم صبر ولی دست رسم نیست
خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم
از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست
از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست
بی روی تو گلهای چمن خار شمارند
در گلشن وصل تو غم از خار و خسم نیست
هر شب به سر کوی تو آیم من بیدل
آری صنما محنت عشق تو بسم نیست
در عشق نمیدانم درمان دل خویش
خواهم که کنم صبر ولی دست رسم نیست
خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم
از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست
از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست
درباره این سایت