اول از همه می‌خوام از مسایلی که از رفتارها و اعمالی که از آدم‌های اداره‌ای که در آن مشغول به کار هستم شروع کنم.

آقای ح از کارمندان قدمت‌دار (قدیمی) که مدتها میزش در کنار بنده بوده به عنوان یه کارمند عادی کار می‌کرد. این آقا عقاید عادی خودش نسبت به مذهب رو داره. اصولا راجع به مذهب و اسلام و وطن پرستی تظاهر نمی‌کرد و هیچ گاه سعی در متقاعد کردن کسی نسبت هیچ مسئله‌ای نداشت.

قصد ندارم راجع به توضیح دادن اتفاقاتی که برای این آدم افتاد که تبدیل به یک آدم نمازخوان شد را توضیح بدم و حوصله‌تان را سرببرم. فقط از یک زمانی به بعد شروع کرد به نماز خواندن. البته نه برای ظاهرسازی؛ چون نمازش را به تنهایی و دو سه ساعت بعد از اذان ظهر در گوشه‌ای از اداره می‌خواند. مشخص بود که از روی اتفاقی به نمازخواندن روی آورده که البته این هم اصلا بد نیست ونه ظاهرسازی محسوب میشه.

دو سال پیش ابلاغی برای من آمد و مرا به شعبه‌ی دیگری منتقل کردند. حدود دو ماه بعد از این انتقال متوجه شدم که به آقای ح پستی داده‌اند و من از این بابت خوشحال شدم. چرا که می‌دانستم به لحاظ مالی خیلی در مضیقه هستند و این ارتقاء به افزایش حقوق این فرد منجر می‌شه. با ایشان تماس گرفتم و بابت ارتقا تبریک گفتم. رفتارشون خیلی عوض شده بود و فاقد صمیمیت همکاری سابق‌مون بود. هفته‌ی پیش که آقای قاسم سلیمانی ترور شد در پروفایل واتس اپ آقای ح عکس قاسم سلیمانی را دیدم. و حالا این بماند. میرویم سراغ رئیس کنونی خودم.

به دلایلی که شغل اینجانب ایجاب می‌کرد شماره همراه رییسم را داشتم و هم او شماره همراه مرا. از زمان همکاری در این شعبه همواره شاهد پیام‌هایی از جانب ایشان بودم که مطمئنا مخاطبش فقط من نبودم و به سایر شماره موبایل‌ها به صورت پیامک یا واتس آپ می‌فرستادن. مثلا روزهای ایام تولد و شهادت امام‌ها و پیامبر. همین چند روز پیش 19 دی ماه که شهادت حضرت فاطمه (به روایتی) بود فرستادن. واقعا وم فرستادن چنین مواردی چیست؟

لازم به توضیح هست که ارسال چنین پیام‌هایی فقط از جانب ایشان نیست. ایشان قبل از رییس شدن در قسمت ما یک کارمند عادی بود که با گرفتن پست ریاست در شعبه‌ی ما سورپرایز شدن.

به نظر شما ارسال این پیام‌ها چه ومی دارد غیر از اینکه سعی در وانمود کردن دارند. اصلا یک مومن و خداپرست واقعی هستند و قابل قبول هست. حرفم این است که این نما نما کردن به اصول اعتقادی مذهبی چه ومی دارد؛ آن هم در جایی که صرفا فنی بودن در امور مربوطه اداره و پشتکار بودن فرد اهمیت دارد تا ثابت کردن به اصول نظام کشور و مذهب آن!

متاسفانه امر تظاهر و ظاهرسازی در جامعه‌ی ما اپیدمی شده و رواج پیدا کرده و تبدیل به یک چیز عادی شده. واقعا چرا در یک جامعه این فرهنگ جا بیافته که برای پست گرفتن و حفظ آن دست به تظاهر بزنیم. برای اداره‌ی یک شعبه و امور مربوط به آن مگر خبره بودن و آگاهی نسبت به مسایل کاری و فنی آن کافی نیست؟

من اسم این را می‌گذارم اوج حماقت. چطور شده که سمت و سوی رفتن به سمت حقیقت وارونه شده و هرکسی که به سمتش می‌رود در دید جامعه فردی غیرمنطقی به شمار می‌رود و هرکسی که سمت حرکتش مخالف حقیقت است مورد پذیرش و مقبول و تایید افراد جامعه است؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها